اولینباری که وارد باشگاه جودو شد هشتسال داشت و از آن روز فقط گریههایش را بهخاطر دارد. رزمیکاران بزرگسال را که دیده بود، وحشتزده گریه میکرد. به قول خودش ترسیده بود مبادا این مردان قویهیکل کمربند مشکی آسیبی به او بزنند. از آخر هم پدرش با او وارد کلاس شد تا ترسش بریزد.
سینا اکرمی اکنون 18سال دارد و همچنان در ورزش جودو فعالیت میکند. او در این مدت سه مدال طلای استانی، سه مدال طلای باشگاهی و بیست مدال نقره و برنز استانی و باشگاهی به دست آورده است اما آنچه اهمیت این مدالهای او را بیشتر میکند، امید و پشتکارش است چراکه در این مدت بارها بهدلیل آسیبدیدگی از مسابقات جا مانده و مجبور شده از ورزش کنارهگیری کند اما پس از بهبودی باز تمرینات خود را از سر گرفته است.
سینا نوجوان محله فردوسی است. برخلاف اولین تجربههایش که ترس از ورزش جودو بود حالا علاقه وافری به این رشته دارد و برای رسیدن به تیم ملی و لیگ جوانان تمرین میکند. آخرین مدال او مربوط به همین یک ماه پیش است که در مسابقات بینباشگاهی مشهد مقام اول را به دست آورد. او در دیگر مسابقات بینباشگاهی مشهد هم مدالهای متعددی کسب کرده طوری که این مقامها برایش عادی شده است.
سینا مابین بسیاری از این مدالها شرایط دشواری داشته که دربارهاش چنین توضیح میدهد: از هشتسالگی که ورزش جودو را شروع کردم، در هر مسابقهای شرکت کردم، یکی دو حریف را میبردم و به یکی دو حریف دیگر میباختم. برایم آرزو شده بود که بتوانم در مسابقهای تمام حریفهایم را ضربه کنم. سرانجام در سیزدهسالگی به این آرزویم رسیدم و در مسابقات استانی، هر چهار تا حریفم را ضربه کردم و مدال طلای استان را گرفتم.
با خودم میگفتم چرا باید حالا که به مدال استانی رسیدهام و میتوانم برای کشوری آماده شوم، این اتفاق بیفتد
درحالی که این مسابقات بهترین خاطره را برای او رقم زده بود، چندی بعد هنگام تمرین زانویش میشکند و مجبور به ترک تمرینات میشود؛ «اولش خیلی ناامید شدم. با خودم میگفتم چرا باید حالا که به مدال استانی رسیدهام و میتوانم برای کشوری آماده شوم، این اتفاق بیفتد.»
سینا با کمک پدرش، مرتضی اکرمی و مربیاش حسین رضوی، روحیه ازدسترفته خود را پیدا میکند و تمرینات را از سر میگیرد. در این بین چند بار دیگر دچار آسیبدیدگی میشود و بین تمریناتش وقفه میافتد و از پیشرفت بازمیماند. او سال1400 در حالی که آماده اعزام به اردوی تیم ملی بوده، بهدلیل شیوع کرونا با لغو اردو روبهرو میشود و نمیتواند نتیجه تلاشها و زحماتش را ببیند.
این ورزشکار محله فردوسی میگوید: در این سالهای کرونایی بهطور فردی تمریناتم را ادامه دادم تا آمادگیام کم نشود. اکنون هم هر روز سه،چهار ساعت تمرین میکنم تا بتوانم خودم را به لیگ جوانان و تیم ملی برسانم.
سینا انگشتان دستانش را نشان میدهد و با خنده میگوید: همه اینها بهدلیل ضربخوردگی کج شدهاند. ورزش برای من، هم درد داشت، هم لذت، اما هیچوقت برای دردهایش عقبنشینی نکردم و ناامید نشدم.